دلم گرفته
نفسم پس ميره و ناي نوشتن ندارم قلب من ميگه که باز حس تپيدن ندارم
تقويم اينجا داره يکشنبه رو فرياد ميزنه ساعتم مونده رو ده، دوباره درجا ميزنه
بوي ناخوشي توي اتاق من پر ميزنه مرگم انگاري نميياد و منو پس ميزنه
يکي ترسش همه مرگه، من رفيق مردنم من که ميترسم از اين هميشه زنده بودنم
من ميخوام بميرم اما نميشه من از اين زندگيام مي ترسم
آدما بهم ميگن ديوونه اما توي قلبم به همه ميخندم
من هميشه مثل يک زنده به گور ميون مردن و زندگي بودم
توي آينه به خودم زل ميزنم توي اين دنيا براي چي بودم
***
هرشب اينجا ميشينم با خودم فکر ميکنم ديگه امشب ميتونم که دست مرگو بگيرم
هيچ کسي نميدونه که مرگ براش يه نعمته اوني که زنده بمونه زندگياش جهنمه
ديگه من نه خوابم و نه توي بيداري اسير من يه روئينه تنم به مرگ نفريني اسير
اين يه معجزه است، من دو روزه مردهام اما يادم نميره هنوز نفس کشيدنم
چي ميشد که حرفهامو ميشد بگم يه کسي حرفهامو باور ميکرد
در به در دنبال مرگم هميشه اما مرگم خودشو قايم ميکرد
انگاري دنيا برام بازي خونه است من تو اين دنيا اسير بازيام
هرکي مرده آخرش برنده بود من که روئينه تنم ناراضيام
موضوعات مرتبط: زنده به گور ، ،